ی قلم ای همسخن رازها پرده گشا از رخ اعجازها
امشب از آیینه سخن ساز کن شور دگر در دلم آغاز کن
می بده چون ساقی جان آمده صادق محبوب جهان آمده
او که گل سر سبد رازهاست آینه دار همه اعجازهاست
شب شب زیبای غزل گفتن است آینه در آینه بشکفتن است
شب شب نور و گل و آیینههاست شب شب اقرار غم سینههاست
مرغ دلم پر زد و پرواز کرد تا که سفر سوی تو آغاز کرد
رفت به جایی که پر از نور بود سینه آیینه پر از شور بود
دید ملائک به سما آمدند با دل پر شور و نوا آمدند
صدق و صفا صادق اهل کرم آمده تا پاک شود رنگ غم
آمده تا عشق شکوفا شود بغض دل پنجرهها وا شود
عشق تا شکوه ز تاریکی این دنیا کرد دستِ حق پنجرهی رحمت خود را وا کرد
ناگهان قافله سالارِ سرآمد، آمد عشق یکباره چنین گفت: محمد(ص) آمد
آمد آن مرد امینی که خدا یارش بود و صداقت همه جا تشنهی دیدارش بود
آمد و غنچهی امید شکوفاتر شد ذهن آئینه پُر از بال و پرِ باور شد
هر کسی دید تو را عاشقِ گفتارت شد "چشم بیمار تو را" دید و گرفتارت شد!
ولادت پیامبر اکرم بر همه شما مبارکباد
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:مرررررررررررسی
?-†?êmê§ |